بیت های سوخته

ساخت وبلاگ
مناجات با خدا و گریزبه روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیهامن زنده ام اگر چه، ولی زنده نیستممن بندگی نکرده ام و بنده نیستمدر سایه سار رحمت تو قد کشیده امجز با نگاه لطف تو پاینده نیستمخیلی گناه کرده ام اما هنوز هماز صبر بی حساب تو شرمنده نیستمرویم سیاه و نامه ی اعمال من سیاهشرمنده از سیاهی پرونده نیستمیادی ز خوف قبر و قیامت نمی کنمخیلی به فکر توشه ی آینده نیستمدنیا و زرق و برق، دلم را ربوده استاز عشق خالی ام، ز تو آکنده نیستماز راه و رسم شیعه فقط حرف می زنماصلا به نام شیعه برازنده نیستمدل بسته ام به فاطمه و بچه های اواما برای فاطمه زیبنده نیستمــــــــــــــــــــــــــــــــــــمولا چه دیده بود که هنگام غسل گفت:من مردِ غسل دادن این دنده نیستموحید محمدی۹ فروردین ۱۴٠۲ بیت های سوخته...
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 17:42

مناجات با خدا و گریز به روضهحضرت زینب سلام الله علیـــهادوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتمولی شبیه گدا سر به زیر برگشتمبه صد امید به سوی تو روی آوردمبه سوی خانه ی نعم الامیر برگشتمشدم ذلیل گناهم، خودم پشیمانمببین شکسته و زار و حقیر برگشتمگرفت دست مرا دست مهربانی توبه دستگیری تو یا مجیر برگشتمز باب لطف تو رفتم ولی غلط کردمپر از گناه صغیر و کبیر برگشتمگناه بال و پرم را شکسته مولا جانشدم دوباره زمین گیر، گیر برگشتماگرچه پیش تو احساس فقر بی معناستولی دوباره به سویت فقیر برگشتمعطش دوباره لبم را ترک ترک کردهبه حرمت لب مثل کویر... برگشتمبه یاد خواهر غمدیده ای که می فرمودببین برادر زینب که پیر برگشتمبه کوفه شهر علی بعد بیست سال حسینبه لطف حرمله ها من اسیر برگشتمولی برادر زینب همینکه فهمیدمکفن شده است تنت با حصیر... برگشتموحید محمدی بیت های سوخته...
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 17:42

مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها@beithayesookhteهر چند بی پیکر ولی آخر رسیدیشکر خدا بالا سرم، با سر رسیدیبابا گمانم با دو تا معجر رسیدی!اما چرا بی اکبر و اصغر رسیدی؟رفتی که برگردی، حسابی دیر کردیدیر آمدی و دخترت را پیر کردیبابا بگو مویت چرا تغییر کردهرنگِ سر و رویت چرا تغییر کردهاینقدر ابرویت چرا تغییر کردهاصلا بگو بویت چرا تغییر کردههم عطر سیب پیکر تو فرق کردههم حالت موی سر تو فرق کردهدیگر برای من جگر باقی نماندهدیگر برایت بال و پر باقی نماندهدیگر برایم چشم تر باقی نماندهدیگر برایت موی سر باقی نماندهبا تو تنور خانه بد تا کرده انگارزخم گلویت هم دهن وا کرده انگارپیش خدا رفتی خبر دارم عزیزمبی من کجا رفتی خبر دارم عزیزمبر نیزه ها رفتی خبر دارم عزیزمتشت طلا رفتی خبر دارم عزیزمتشت طلا رفتی چرا؟ آغوش من بودبر نیزه ها رفتی چرا؟ آغوش من بودهم دوریِ این فاصله آزارمان دادهم زخم های سلسله آزارمان دادهم پای غرقِ آبله آزارمان دادهم خنده های حرمله آزارمان داداین بی حیایِ بد دهن آتش بگیردای کاش مثل موی من آتش بگیردهی زیر دست و پاش گفتم دخترم... زد! گفتم کمی آرام او محکم ترم زدبا آن کمانی که به حلق اصغرم زد، عمدا همان را چند باری بر سرم زددیگر رمق در دست و پایم نیست بابادیگر صدایی در صدایم نیست بابا۴ فروردین ۱۴٠۱وحید محمدی بیت های سوخته...
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 11:30

هر زمانی در دلم درگیر طوفان می شومیا حسینی می نویسم غرق باران می شوماز مسلمانی فقط عشقش برایم مانده استآخر از عشق علی یک روز سلمان می شومکار من را بیشتر دست کریمان بسپریددر گرفتاری دخیل یا حسن جان می شوممن گناهی هم اگر کردم جهالت کرده امتا گناهی می کنم فورا پشیمان می شومبار سنگینم مرا خیلی خجالت می دهد،هر زمانی که سر این سفره مهمان می شومروزه می گیرم ولی دائم به فکر روضه امآب می نوشم دم افطار و گریان می شومروضه آب و گریه نان هر شب اهل دل استدور از این روضه ها، بی آب و بی نان می شومجان من را هم گرفتی روضه را از من نگیرجان تو بی روضه من خیلی پریشان می شوم...................مو پریشان...، بعدِ تو زینب پریشان می شودهمسفر با حرمله، با نیزه داران می شودوحید محمدی 2 فروردین 1402 بیت های سوخته...
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1402 ساعت: 13:21

مناجات با امام زمان عجدر آغاز سال جدیدــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرسید فصل بهار'>بهار و بهار ما نرسیدبهار عمر گذشت و نگار ما نرسیدکجاست مرهم غم های بی شمار علیدوای زخم دل داغدار ما نرسیدبه شوق دیدن رویش به صبح خیره شدیمچقدر خیره شدیم و سوار ما نرسیدکجاست نور امید نجات این عالمکجاست صبر و قراری، قرار ما نرسیدچقدر چله گرفتیم تا ببینیمشولی به منزل مقصود بار ما نرسیدهزار حرف مگو بین سینه بود و کسیبه داد این دل بیمار و زار ما نرسیدچقدر گریه نوشتیم پای غربت اوچقدر گریه نوشتیم... یار ما نرسیدبه جد بی کفنش می کنم توسل، چونبه جز حسین کسی هم به کار ما نرسیدــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــفدای گریه ی آن مادری که می فرمود:دو قطره آب به این شیرخوار ما نرسیدوحید محمدی۲۹ اسفند ۱۴٠۱ بیت های سوخته...
ما را در سایت بیت های سوخته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beithayesookhtea بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 11:45